¤سیب

 

سیب من رفت تو آسمونا...ولی.....ببینم ، تو سیب من رو ندیدی؟ 

سیب سرخی دادی به دستم....

گفتی بگیر دلبرک نازک دلم.

نگهش دار تا برگردم

نکنه یه وقت گازش بزنی ها

شیطون وسوست نکنه ها

هواست باشه...خیلی مواظبش باش.

 

...

 سیب سرخی دادی به دستم

گفتی پرتش کن تو آسمونا

هر چند تا دور که خورد من به اندازه همون چند تا دور دوست دارم..

پرتش بده و ببین چند تا دور میخوره تا برگرده پایین؟

 

...

سیب سرخی دادی به دستم

گفتی دلبرک نازک دلم میدونی این چیه؟

بهش میگن سیب

میگن میوه عشقه

میگن میوه ممنوعس

میگن خوردنش و بوییدنش آدم رو عاشق میکنه

بیا بریم دونه هاش رو تو باغچه دلامون بکاریم

هر روز با عشقمون آبیاریش کنیم

...

  سیب سرخی دادی به دستم

نگاهت کردم

گفتی.... میدونی چیه؟

گفتم س ی ب

خندیدی ... گفتی نه...

گفتم سیب

بازم خندید گفتی نه

گفتم : ای بابا میگم سی بهههههههههههههههههههههههههه

خندید گفتی هر گردی که گردو نمیشه!!!

 

...

 

سیب سرخی دادی به دستم....نگهش داشتم ...

تا تو بر گردی

سیب سرخم الان یه سیب مومیایی شده

...

 

سیب سرخی دادی به دستم

گفتی پرتش کن تو آسمونا

گفتی بفرستش پیش خدا....

هرچنتا چرخید من دوستت دارم

پرتش دادم

تو آسمونا

تو کهکشونا

منتظر شدم تا ببینم چند تا دوستم داری

راستی... سیب من رو ندیدی؟

فکر کنم یه کلاغ بازیگوش تو آسمونا دزدیدتش....

سیب من... دیگه بر نگشت

 

...

 

سیب سرخی دادی به دستم

گفتی دلبرکم

بریم دونه هاش رو تو دلامون بکاریم و با عشق آبیاریشون کنیم

من دونه هاش رو تو دلم کاشتم و تو مشغول خوردن سیب بودی

اینقدر مشغول که یادت رفت دونه هایی که سهم دل تو بود رو

از روی طاقچه قلبم برداری... و تو باغچه دلت بکاری

من الان یه درخت سیب دارم که هر  سال کلی میوه میده

ولی تو......تو هیچ چیز نداری.

 

...

 

سیب سرخ رو نشونم دادی پرسیدی میدونی این چیه

خندیدم گفتم یه سیبه

الان میفهمم که اون سیب نبود

اون فقط دل من بود که اون روزا توی دستات اسیر بود

راستی سیبِ به اون گردی رو تا ته خوردی...هیچ وقت نگفتی سیب من چه مزه بود؟

خوشمزه بود نه؟!

 

 

¤ عطر نعنا

 

 

نظرات 10 + ارسال نظر
یک خادم دوشنبه 15 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 08:00 ب.ظ http://khali-n.blogfa.com

چه حاجت که بدونی چه مزه داشت ...خورد شد ..خوبه که یه درخت سیب داری .

:) درخت سیب بی آدم چه معنی میده؟
دیگه آدمی نیست که رانده بشه...

*+*+*سارا*+*+* دوشنبه 15 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 08:01 ب.ظ

:) منم با خادم موافقم.. مهم اینه که تو یک درخت پر از سیب های قشنگ و قرمز داری

:) مهم اینه که این سیب ها سیبهایی تزیینی هستند...
درخت من دیگه خوراک نداره

مرجان سه‌شنبه 16 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 09:33 ب.ظ http://anemone.blogsky.com

عجب بی انصافی بوده ... از من میشنوی درخته سیبتو بخشکون تا دیگه غلط بکنه بیاد سیبهاتو بدزده و بخوره

خوبی نعنا جونم ؟

:) بی انصاف نبود...کمی فراموش کار بود.
خدای مهربونی و احساس بود
ولی...
کمی فراموش کاریش زیاد بود.
ممنونم مرجان نازنین.
شما خوبی خانوم مهربون؟

یوسف سه‌شنبه 16 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:06 ب.ظ http://littlestar.persianblog.ir

نه سیبت بدمزه بود!! :))) به دل نگیر!!..من که می دونم انتظار داری بگم خوشمزه بود!! ایش!! :))

سارا جون اونوخ شما مدیر وبلاگ هستی؟!اون تیکشو بزرگتر می نوشتی!!‌:)))))))

:)مگه سیب من رو شما برده بودی؟

سارا جون جواب بدید.
------------------------------------

نیلوفر پنج‌شنبه 18 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 06:23 ب.ظ

سیبای خوشگل و قرمز گاهی اوقات برای آدمای بی انصاف خوشمزه ترینن...مخصوصا اگه از جنس یه دله تنگ باشه..

:) خوشمزه ترین و خوشرنگ ترین.
نیلو خانم...چه میکنی با سیب های قرمز و پر رنگت؟

مهدی جمعه 19 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 10:02 ق.ظ http://www.m-and-j.blogfa.com

!

تیده آ جمعه 19 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 12:32 ب.ظ http://ghalb-yakhii.persianblog.ir

خیلی ناز بود خیلی
نویسندش کی بود؟

مرسی..
ناز بود شاید چون احساسات ناز و لطیفی داری
زیرش نوشته شده بود خانومی

دردونه جمعه 19 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 01:03 ب.ظ

سلام چطوری نعنا جونم؟ میدونی من میگم اگه سیبی هست اونم قرمز و خوشرنگ و شیرین و دوست داشتنی بهتره خورده بشه !حیفه اونقدر رو درخت بمونه که کم کم بپوسه !من که ترجیح میدم سیب دلم زود زود خورده شه حتی اگه واسه همیشه سیبی(دلی) نداشته باشم! اصلا بذار سیبمو بخوره تا بره تو دلش !اینجوری شاید عشق منم تو دل اون کاشته بشه ! قشنگ نوشته بودی گلم !بوس بوس!

سلام دردونه ی شیطون و با نمک
خوب میدونی دردونه جون
سیب دل ٫ سیبی نیست که بعد از خورده شدن تمام بشه...
معمولا نیمه خورده میمونه
اونموقع تکلیف این سیبه چیه؟
نه میتونه کرمو بشه...نه میتونه جاودانه باشه.
طفلکی سیب دلم!!!

مرجان دوشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 04:59 ب.ظ http://anemone.blogsky.com

کسی نمی خواد این بی نوا رو آپ کنه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟

نمیدونم... منم همین رو میگم.
کجایی مرجان خانومی...زیتون انتظارت رو میشه ها.

نیلوفر سه‌شنبه 23 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 04:08 ب.ظ

سیبای قرمزم دارن پلاسیده میشن....چیکار کنم نعنا؟

آبیاریشون کن....با آرامشت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد