باران سلام !
امیدوارم حال تو ، باشد همیشه رو به راه
شکر خدا من هم ندارم غصه ای ، جز دوری از آن روی ماه
از راه دور ، مریم دعا گوی شماست
هان ! راستی ...
پروانه اینجا پیش ماست ، او هم دعاگوی شماست
یادش به خیر ... با آن صدای شُر شُرت ، ما روزهایی داشتیم
یا راستش در قلب تو ، ما نیز جایی داشتیم
حالا که تابستان شده ، ما منتظر ما تشنه ایم
دیگر بیا ، دیگر غم دوری بس است
ما بیش از اینها تشنه ایم
این نامه را کوکب نوشت ، از جانب گلهای باغ
قربان تو : مینای باغ
مرجان عزیز شعر خیلی خیلی قشنگی بود و پر بود از احساسات ناب و بکر.
موفق باشی.
مرسی
قربونت برم
سلام مرجانی جونی....
چرا اینجا اینهمه سوت و کوره؟
بقیه کجان؟
سلام عزیزم
والا نمیدونم ... این سارا و نیلوفر که یه مرگیشون شده :دی اون یکی دیگه هم چی بود اسمش ؟ اونم ازش خبری ندارم :(
فقط من هستم و تو .... بیا هی یکی درمیون آپ کنیم و واسه هم کامنتت بذاریم ((=
:))
باشه...موافقم.
بشرطی که اون سه نفر دیگه هم بیان.
پس شروع میکنیم:
به به به... چه متن خوشکی بود خانوم خانوما...
لنگش پیدا نمیشه :هه هه (یعنی نیش)
:دی
پس برو که رفتیم ((=
اون سه نفر دیگه رو وللش .. فکر می کنیم مردن (غشمولک)
مرسی گلم :دی
عجب خانومه با شخصیتی دنده ! با مو ازدواج موکونی دنده ؟ (غشمولک)
خوشکی(غلط...منظورم خوشکلی بود)
:دی
ای جونم
چطوریا؟
انگاری خیلی بخته اینجا نیومده بیدم نه؟؟؟
فچ کنم اینو هم اگه نمیدیدم میشد پست سوم
خیلی قشنگ بود
قبلا هم شنیده بودمش اگه اشتباه نکنم
اما قشنگه
بوووووووس واسه همتون
جوووووووون :دی
خوبم . تو خوبی ؟
درست بید ... معلومه کدوم گور..... ؟ هیچی اصن . کجا بیدی ؟ ((=
اون خط بالایی رو گیگیلی نوشته ها ؟ :دی
میسی . بوس
قربونت برم بنفشی جونم
بابای
سلام بر مرجان خانوم
معلوم نشد این چند نفر کجا هستد؟
سلام عزیزم
این چند نفر رفتن خونه اون چند نفر :دی
حالا چه فرق می کنه ... اصلا بیا فکر کنیم مردن :دی الفاتحه
غششششششششششششمولک
من اینجام...میام مفصل میگم چی شده...شماها که آخر معرفتین...مگه من دستم به این سارا نرسه...
نه بابا :دی
من میدونم چی شده ؛) اصلا به من چه شاید عروس شدی :دی
سارا خودش یکی مثل تو مرده رفته پی کارش
اصلنا من شرط می بندم به همون دلیلی که تو رفتی سارا هم رفته ... غیر از این بود شاهرگمو میزنم ((=
:دی
سلام بر نیلوفر خانوم گل .. کجا بودین شما این مدت؟
مرجان خانومی... :)) انگار یکی یکی دارن پیدا میشن
* قابل توجه نیلو خانومی
-----------------------
آره یکی یکی دارن از زیر گِل در میان :دی ((=
سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام
سلام ملت
سلام دوستان
سلام آشناها
..........................
اهم اهم....
ینی اینگه من اومدم
:دی مرجان من تا تو رو نکشما...نمیمیرم...خیالت راحت باشه =)) =)) =))
نیلوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو
کجایی توووووووووووووووووووووو؟
بیا ثابت کنیم که هستیییییییییییییییییییییم
سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام
اوا من دارم به کی سلام می کنم ؟ شما ؟ :دی
سارا کیه دنده ؟ مو تو رو میشناسُم دنده ؟ غششششششششمولک
کم کم داشتیم با گیگیلی ذوق می کردیم که سارا و نیلو مردن اما زهی خیال باطل (غشمولک)
((=((=
سلام ! خوبین همه ؟ منم خوبم ! یعنی سعی میکنم که خوب باشم ! آخه وقتی تو و گیگیلی اسم منم یادتون میره که دیگه حالی نمیمونه که اسممو بنویسم ! باشه خیالی نیست ! حالا که یه مدتی هست بی خیالی طی میکنیم اینم روش ! امروز و فردا آپ میکنم ببینی که هنوزم اسم شماها یادم نرفته!
سلام :دی
اوا این دیگه از کجا اومد ؟ نعنا ؟ تو اینو میشناسی ؟ یه حسی بهم میگه این بی نام یا ساراست یا نیلو :دی حالا این دو تا کی ان ؟ ا... اعلم
غششششششششششششمولک
آپ کن ببینیم کی هستی :دی
باشه سارا جونی بزار یه جیغ نیلی (به قول موشی) بزنم که معلوم شه هستیم...
جییییییییییییییییییییییییغ نیلییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
ای بابام ! جیغ نیلی چیه دیگه
مگه من موشیو نبینم :دی
بیخود کرده حست... این بی نام
ترنج عزیز و دردونه خودمه
دردونه جونننننننننننننننننننننننننننننننم
من بخدا همه جا غایب بودم نه فقط پیش تووووووووووووووووووووووووووووووووو
چه غلطا ؟ بیخود کردی تشخیص بدی این ترنجه !!!
:دی
حالا مگه من اعتراضی کردم ....... به جونه خودت اصلا سارا مهم نیس ((=
جییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییغ
تا بترکه گوش بعضی ها ....
نیلی جونم بزن قدش ...........
نمیذارم بزنین قدش میام وسط با دستام دستاتونو پس میزنم :دی
دردونه بدو آپش کن...دیرام رام
دیرام رام
دردونه بدو آپش کن...دیرام رام
دیرام رام
* قابل توجه دردونه خانومی
میکشمت سارا
مرجانی جون جو ن جونم...
کوشی عسلم؟
مرجان جونو مرگ :دی
همینجام ؛)
!
نه بابا !
جل الخالق :دی
:دی ینی الان بهت بگم مرگ مرجان؟
مرگ سارا :دی
اینم تقدیم به مرجان خانوم گل
امیدوارم خوشت بیاد
میخواهم روزهای تنهایی یادم برود .
میخواهم جز یاد آنهایی که دوست ندارند تنهایم بگذارند چیز دیگری به یادم نماند .
میخواهم روزهای رفته را عوض کنم و به آنها رنگ آبی امروز را بزنم . ..
ولی مگر خیالات میگذارد من همان دختر ساده و سر زنده ی قبل باشم
هنوز مطمئنم نیستم که بودنت را میخواهم یا نوشتن همیشگی از این انتظار تلخ و لعنتی را .
فقط میدانم که سایه تو روی همه زندگیم تمام وجودم افتاده .
میدانی می خواهمت پس: بی انصاف امان بده مگر من با تو چه کردم ؟
درست شبیه خزانی شدم که اینروزها گریبان وجودم را گرفته
و باعث شده یادم برود نوشتن را.
کاری را که حتی بیشتر از خودم دوست داشتمش زمانی.
فراموشم میکنی می دانم شاید هم برای همیشه بمانی
پس کبوتر انتظارم را پر می دهم تا بیایدهر جا که توباشی
تابه دلت بگوید تو تنها مسافری هستی که من در انتظارش نشسته ام
. و آنوقت اگر دلت برای من تنگ شد یا می آیی و می نشینی کنارم
و برایم از دلتنگی هایت می گویی که باورم شود تو هم مثل من منتظر بودی
یا می روی و من به قلب سنگی که در سینه داری غبطه می خورم
و میگویم::قصه ای بود و نبود.. عشق من دیگه نموند ... قصه ای بود و گذشت
چه غمگین :(
ولی میمونه باهات من مطمئنم ....... امید چیز خوبیه
شعر قشنگی بود ندایم
مرسی *-:
فداتت