دلم می خواست زندگی مثل دفتر بود ، اتفاقهاش هم مثل خطهایی بودن که روی صفحه هاش نوشتیم ، بعد من پاک کنم رو بر میداشتم و جاهایی رو که لازم بود پاک میکردم ..... پااااک پاک پاک
گاهی وقتا هیچ ناراحتی و غصه ای ندارم ، ولی بیخودی الکی یه دغدغه یه استرس اون ته ته های دلم هست ، نمیدونم دلیلشو اما هرچی که هست آرامشه اون روزمو ازم میگیره ... چرا ؟
دلم بدجوری یه سفر میخواد ..... خسته شدم ...
اگه اینجور میشد که دیگه زندگی اسمش زندگی نبود دختر خوب.
با هم بریم؟
پس اسمش چی بود ؟ :دی
باشه بریم ... کجا حالا ؟
تنهایی رفتی شیطون/؟
نه هنوز هستم منتظرم گیگیلی از دستشویی بیاد بیرون (غشمولک)
بودنم آغاز چشمانت شد
و زیستنم امتداد دستانت
کجا عطر آشنای دستانت رااز من گرفتی؟
که هیچ گاه بودن را پایانی نیست
حال تو بگو عزیز دل چه را میشود پاک کرد و از کجای این دفتر
دفتری که جوهرش با خون دل آغشته هست و اشک چشم
عزیزترینم نگاهش دار برای فردا و فرداهای آتی
برای فرزندان فرزندانمان . که اگر کمی تامل کنند
ارثیه ایست جاودانه. همین
چه شعر پر معنیی بود ...
نه دیگه مطمئن باش که این یکی دفترو نمیتونم حذفش کنم :دی چون دست من نیست حذف کردنش ((= مگه این که مدیر گروه اینکارو بکنه (غشمولک)
البته دفتر خودمو دیگه اصلا حذف نمی کنم .. اون یکیو حذف کردم مثل خر پشیمون شدم :(
میدونی...خیلی چیزا هست که منم دلم می خواد پاکش کنم...خیلی چیزا!!!
نیلو جونم ....... این چیزایی که دلمون میخواد پاکش کنیم ، درسته که شاید یادآوریش تلخ باشه اما به آدم یه درسهایی دادن ...
کاش می شد اما نمی شه...
:( اوهوم
آوووخ ... مای گاد
بعضیا چه چیزای فیلسوفانه و خوجگل موجگلی مینویسن
بابا تو که ماشین داری
یه ۴۰ لیتر بنزین بریز تو حلقش و بزن به جاده
منتها باید خیلی مواظب باشیا
یه دختر تنها با ماشین در حکم آش با جاش هست ((((=
بهم نمیاد فیلسوف باشم آقای پلوفسول ؟ :دی
اتفاقا اگه بخوام تنهایی برم سفر اونم با ماشینه خودم ، با ریخته پسرونه میشینم پشت رل که کسی نفهمه ؛) فوقش آقا پلیسا جلومو میگیرن و از صدامو قیافه ام می فهمن که دخترم ... بقیه که جلومو نمیگیرن :دی
حالا تو هی بیا منو مسخره کن ... اگه آخرش نکشتمت ؛)
پاک کنت رو چند دقیقه ای به من قرض میدی؟
نوچ ! اون دفعه بهت دادم همشو تیکه تیکه کردی ((=