-
¤دلم میخواد
شنبه 6 مردادماه سال 1386 10:26
بعضی وقتا... وقتی دلم میگیره... دوست دارم برم بالا....آروم آروم روی ابرا دراز بکشم... بعد یه تیکه از آسمون رو بردارم و باهاش یه قیف درست کنم.... اول از توی سوراخ قیف یه نگاه به دنیای کوچولوی آدما بندازم بعدشم از ته دل توش چنان دادی بکشم...که گوش فلک رو کر کنه... بعدشم آروم آروم..... میام تو رختخواب مخمل آبیم دراز...
-
حبس ابد
سهشنبه 2 مردادماه سال 1386 18:50
دیشب، دیر وقت، یه دفعه دلم بدجوری هواتو کرد، بدجوری دلم تنگت شد، یعنی تنگ بودا! بیشتر شد. این بود که زد به سرم و از خونه زدم بیرون! سر خیابون نرسیده آقای 110 از راه رسیدو با عصبانیت من بیچاره از همه جا بیخبرو با خودش برد. تا برسیم پاسگاه هزار تا سوال و جواب شدم ! که چی؟چرا اینقد دلت تنگه؟ ...منو میگی؟ بعد از شاخ...
-
¤دوست من
جمعه 29 تیرماه سال 1386 03:27
سایه سنگین میشوی و نمیدانی که نبودنت آتش به جانم میکشد و من هنوز نمیدانم که چرا ...و کی ... و به چه اجازه ای دل را به تو باختم.... به تویی که نا مهربان هستی با من ...و هیچگاه درک نکردی معنای انتظارم را....نمیدانم واقعا چه میخواهم از تو...از کسی که ماه هاست زندگی ام را تباه کرده ناخواسته و ماه هاست که از بود و نبودش به...